جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری نانسی فولبر تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی ن بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری
نانسی فولبر
تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی ن بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
گزارش توسعۀ انسانی سازمان ملل برای پایش پیشرفت کشورها در زمینۀ رشد قابلیتهای ن از دو شاخصِ توسعۀ جنسیتی (GDI)2 و توانافزاییِ جنسیتی (GEM)3 بهره گرفته است. شاخص توسعۀ جنسی به کار ارزیابی سلامت و رفاه نسبی ن میآید. اما سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی از این فراتر میرود تا میزان مشارکت در فعالیتهایی را ارزیابی کند که از دیرباز در قبضۀ مردان بودهاند: اشتغال مزدی، شغلهای تخصصی و مدیریتی و کرسیهای نمایندگی مجلس.
بسیاری از ناظران محدودیت این شاخصها را خاطرنشان کرده و بهرهگیری از برخی شاخصهای تکمیلی چون شاخص انصاف جنسیتی یا منزلت نسبی ن را پیشنهاد دادهاند. بحثی که این مقاله به میان میکشد نیاز به ایجاد شاخصهای دیگری است که بتوانند فشار مسئولیت مالی و زمانیِ مراقبت از افراد وابسته را اندازه بگیرند. در کنار اندازهگیری دستاوردهای تیمارداری بر حسب میزان ارتقای سلامت و آموزش، لازم است سنجههای بهتری برای اندازهگیری دروندادهای تیمارداری در شاخص توسعۀ انسانی منظور شود.
توجه بیشتر به مراقبتهای بیجیره و مواجب برخاسته از نقدهای نهنگر است بر الگوی همهـنانآور»۴ که ن را تشویق میکند کار خود را تغییر دهند تا هرچه بیشتر شبیه کار مردان شود. هرچند کارهای مراقبتی که از دیرباز ـ هم درون خانواده و هم بیرون از آن ـ مختص ن بوده توان آنان را کاسته است، اما تیمارداری درواقع امکانات مهمی برای پرورش قابلیتهای انسانی فراهم میسازد. مسئولیت پرورش و رسیدگی به وابستگان از هر دو جنبۀ مالی و زمانی بسیار سنگین و دستوپاگیر است. ن ممکن است نگرانِ رفاه فرزندان و دیگر وابستگان خود باشند و دنبال برابری جنسیتی نروند، یا به راهحل جایگزین رو بیاورند و آن اینکه برای کمینهسازی فشار مسئولیتهای تیمارداری اصلاً بچهدار نشوند. این روند بچهدار نشدن در بسیاری کشورها ازجمله ایتالیا و اسپانیا و کرۀ جنوبی رو به رشد است به طوری که نرخ باروری در آنها بسیار پایینتر از حد جانشینی است.
بسیاری از صاحبنظران تهایی را تبلیغ میکنند که مردان را به مشارکت فعالانهتر در تیمارداری خانواده برانگیزد و پشتیبانی عمومی بیشتری نیز برای این کار فراهم سازد. این تها میتوانند، در کنار تشویق ن به اشتغال مزدی، هم ن و هم مردان را به ترکیب کارِ مزدی و رسیدگی به خانواده تشویق کنند. پشتیبانی از چنین تهایی را میتوان با ارائۀ تصویری دقیقتر از هزینهها و دستاوردهای تیمارداری افزایش داد. تیمارداری هزینههایی را به شکل تعهدات مالی، فرصتهای ازدسترفته و درآمدهای صرفنظرشده تحمیل میکند ـ اما دستاوردهای نهفتهای نیز دارد که از آن جمله استحکام بیشتر در خانواده و پیوندهای اجتماعی و عرضۀ خدمات مطلوبتر به وابستگان است.
هیچیک از دو شاخص توسعۀ جنسیتی و توانافزاییِ جنسیتی حرف چندانی دربارۀ مشارکت در اقتصاد تیمارداری ندارند. سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی درواقع متضمن همان الگوی همهـنانآور» است که نظریهپردازان نهنگر اغلب به نقد کشیدهاند. این سنجه همچنین دربارۀ ارتقای جایگاه نسبی ن مبالغه میکند.
با دو پرسش فرضی میتوان این نکته را روشن کرد. نخست اینکه دسترسی بیشتر به درآمد بازار چه تأثیری بر مسئولیتهای ن در حمایت از وابستگان میگذارد؟ نی که بیشتر پول درمیآورند احتمال دارد تعهدات مالی تازهای را هم متقبل شوند. اندازهگیری نابرابریهای درون خانوار دشوار است اما بازتاب نابرابریهای درون خانواده۵ را اغلب میتوان در افزایش خانوارهای بچهدار دید که تأمین معاش آنها را مادر بهتنهایی بر عهده دارد.
این سنگینتر شدن بار حمایت از وابستگان حتی اگر کم هم باشد بر نابرابری میان ن میافزاید. ن مجرد یا بیوۀ بدون فرزند معمولاً بیشتر از مادری با فرزندان خردسال میتوانند درآمد خالصی از اشتغال مزدی به دست آورند. روندهای نه شدن فقر» و به فلاکت افتادن مادری» در کشورهای مرفهی چون امریکا دیده میشود که برای حمایت از خانوادههای کمدرآمد در برابر فقر و فلاکت کاری صورت نمیدهند. البته این روندها برحسب منطقه تفاوتهای اساسی دارند، اما در برخی از کشورهای درحالتوسعه نیز مشاهده شدهاند، بهویژه کشورهایی که نابرابری درآمد و تحرک کاری در آنها بسیار زیاد است.
پرسش دوم به تخصیص وقت، نه پول، در خانوار مربوط میشود. آیا با افزایش ساعات حضور ن در بازار کار، ساعات کار غیربازاری آنان نیز به همان نسبت کاهش یافته است؟ افزایش مشارکت در اشتغال مزدی اغلب به بهای زمانی به دست میآید که به استراحت و امور شخصی و اوقات فراغت اختصاص دارد. مطالعات دربارۀ تخصیص زمان در امریکا نشان میدهند که ن شاغل اغلب شیفت دوم» هم کار میکنند یا گرفتار کار مضاعف»اند. ساعات کاری در سلامت فردی و رشد قابلیتهای انسانی نقش دارد؛ و بر ارزیابیهای شخصی از حالِ خوش نیز تأثیر میگذارند مثل تغییر سطح اضطراب یا احساس کمبود زمان.
از سوی دیگر، الگوهای تازۀ تخصیص زمان به نابرابریهای میان ن دامن میزنند. زنی تحصیلکرده که درآمد خوبی دارد اغلب میتواند برای ادارۀ امور خانه از بیرون کمک بگیرد، یعنی با استخدامِ جایگزینهایی زمانی را که باید صرف خانهداری یا مراقبت از کودک میکرد از بازار بخرد. اما ن تحصیلنکرده و کمدرآمد معمولاً چنین امکانی را ندارند. زنی که در بافت فشردۀ جمعیت روستایی زندگی میکند شاید از کمک دیگر ن خانواده بهرهمند شود، اما مهاجرانی که تازه به مناطق شهری میآیند دسترسی کمتری به اینگونه کمکهای غیررسمی دارند.
تخصیص وقت و پول بر توانایی ن برای پرورش قابلیتهای خود و فرزندانشان تأثیر میگذارد، و بر اساس آمار درآمد ملی بر سطح زندگی آنها نیز بیتأثیر نیست. اتکا به برآوردهای ارزش کلِ محصولات بازار نمیتواند ابعاد مهم تجربۀ زیستۀ ن را به تصویر کشد. آمارهای سنتی بر قلمرو کار رایگان سرپوش میگذارند و به تگذاران امکان میدهند با خیال راحت آثار منفی کاهش بودجه بر امکانات تیمارداری کودکان و بیماران و سالمندان را نادیده بگیرند.
به گفتۀ صاحبنظران، توانایی پول در بسیج نیروی کار برای تولید» بستگی به عملکرد مجموعهای از روابط اجتماعیِ غیرپولی دارد که نیروی کار را برای بازتولید» بسیج میکنند. عمل کردن به تکالیف تیمارداری از ضرورتهای حفظ سرمایۀ اجتماعی است، یعنی همان درآمدی که بانک جهانی برای توسعۀ اقتصادی حیاتی میداند؛ همچنین مسئول تولید و حفظ سرمایۀ انسانی است.
ورود ن به اشتغال مزدی شاید منابع در دسترس خانوادهها و جوامع برای برآوردن نیازهای خود را افزایش دهد، اما مایۀ مطالبات بیشتری از پول و وقت ن میشود. با وجود کاهش روزافزون نرخ باروری در بسیاری از کشورها، نیازهای سالمندان به همان نسبت برای مراقبت افزایش مییابد. بحران اچآیوی بهویژه در افریقای مرکزی بر نیاز اعضای خانواده به پرستاری از بیماران و یتیمشدگان میافزاید. بحث بر سر تنظیم بودجۀ دولتی و گسترش برنامههای تازۀ استحقاقی پیوسته بحثهای بیشتری دربارۀ مومات تیمارداری به راه میاندازد.
اقتصاد تیمارداری
با وجود غوغایی که توافقنامههای حسابرسی برای اقتصاد تیمارداری بهتازگی به راه انداختهاند از اجماعی روشن خبری نیست. حتی تعریفهای تیمارداری بسیار با هم متفاوتاند. در بسیاری از نشریات سازمان ملل اصطلاح تیمارداری رایگان» در معنایی کلی و مترادف با کار غیربازاری» یا بازتولید اجتماعی» به کار میرود. البته جلب توجه به اهمیت فرایندی چون بازتولید اجتماعی که نیازهای افراد و خانوادهها را برمیآورد بسیار وسوسهانگیز است، اما بهدشواری میتوان فعالیتی را تصور کرد که ربطی غیرمستقیم با این سرفصل کلی نداشته باشد. حتی مرد مجرد شاغلی که شمش فولادی تولید میکند مزدی میگیرد که به او امکان بازتولید نیروی کارش را میدهد.
ادامه مطلبپژوهشهای اقتصادیِ نهنگر تاریخی طولانی دارند، اما فقط چند دهه است که به عنوان مجموعهچشماندازهایی جدید شناخته شدهاند. آنچه امروز به نام اقتصاد نهنگر میشناسیم دهۀ ۱۹۶۰ در واکنش به الگوی بازار کار و مطالعات خانواده شکل گرفته است. تا پیش از آن، ن و فعالیتهای سنتی ن صرفاً درون خانواده تعریف میشدند.
فعالیتهای درون خانواده نیز جزو فعالیتهای فراغتی» بهحساب میآمدند. مطالعات کار دستمزدی بر فعالیتهای مردان متمرکز بود و تولیدات خانواده خارج از محاسبات ملی قرار داشت و بهندرت کار ن» منبع سرمایهای دانسته میشد. به باور اکثر اقتصاددانان، ن کار»ی انجام نمیدادند که در محاسبات قرار بگیرد. به طور کلی ن، فعالیتهای سنتی ن، و رفاه ن و کودکان نامرئی بودند.
در دهۀ ۱۹۶۰ موضوعات مرتبط با تبعیض جنسیتی و نژادی در بازار کار داغ بود. ایدۀ فعالیتهای بدون دستمزد خانوار همانند اوقات فراغت ریشه کرده بودند. مکتب نوین اقتصاد خانوار نیز میخواست نظریۀ انتخاب عقلانی»۱ را به تصمیمات درون خانواده بسط دهد، اما اکثر پژوهشهای مربوط بیشتر در جهت توجیه نقشهای جنسیتیـسنتی ن در خانواده و دستمزد پایین ن در بازارهای کار بودند و تنها طیف محدودی از مشاغل پولی را به ن اختصاص میدادند. بنا به استدلال اقتصاددانان نئوکلاسیکِ آن زمان، اختلاف در شکل سرمایۀ اقتصادی ن و مردان و به تبع آن در انتخابهایشان ریشه در تفاوتهای ذاتی آنها در سلایق و توانمندی داشت. اقتصاددانان همینطور برای توضیح درآمد پایین ن در بازار کار از تخصص آنها در کارخانگی استفاده میکردند و مسئولیتهای خانگی ن را توجیهگر درآمد پایین آنها در بازار کار نشان میدادند. در این میان نگاه نهای به اقتصاد نبود تا توجیه مردانۀ عقلانی و منطقی قرارگیری ن در طبقۀ دوم اقتصادی و وابستگی مالی ن به مردان را زیر سؤال ببرد.
از دهۀ ۱۹۶۰، با ورود بیشتر ن به حرفۀ اقتصاد، مردانه بودن جریانهای حاضر در محاسبات اقتصادی و به تبع آن تبعیضهای جنسیتی آشکار شدند. اقتصاددانان زن با ترسیم زندگیهای ن و حمایت از مدلهای آنان با مطالعات تجربی دقیق نشان دادند ریشۀ بیشتر مدلهای مقبولیتیافته در اقتصاد جریان اصلی کلیشههای جنسیتی هستند. تلاش آنها همواره در مسیر مطالعۀ نقش جنسیت در اقتصاد از چشمانداز لیبرالی و نقد سوگیریهای مردانه در جریان اصلی اقتصاد بوده است. اقتصاد نهنگر تحلیلهای اقتصادی حاضر را که ن در آن نادیده گرفته شده و در برخی موقعیتها سرکوبگری آنان تقویت شده به پرسش گرفته و با خلق پژوهشهایی نوین تلاش کرده است این نقصها/ کاستیها را برطرف کند. از دهۀ ۱۹۶۰ یعنی آغاز فعالیت اقتصاددانان نهنگر تا حال حاضر میتوان رد پای اقتصاد نهنگر را در اقتصاد خانوار، بازارهای کار،، توسعه، اقتصاد کلان، بودجههای ملی، اخلاق، مراقبت، و نیز تاریخ، فلسفه، روششناسی و حتی آموزش اقتصاد مشاهده کرد. از دهۀ ۱۹۹۰ نیز اقتصاد نهنگر رشتۀ تحصیلی مستقلی در زیرمجموعۀ اقتصاد است و در بزرگترین دانشگاههای دنیا تدریس میشود. به طور خلاصه اقتصاد از منظر نه میخواهد دانش نوینی پی افکند که جنسیت در آن دخالت بیشتری داشته باشد و پدیدههای اقتصادی از منظر فرهنگ نه» یعنی ارتباطات غیرانتزاعی و احساسی و مراقبتی بررسی شوند.
نقد جریان اصلی اقتصاد
هرچند نیتی ن از مطالعات دانشگاهی اقتصاد جریان اصلی ابتدا ریشه در غفلت و انحراف از تجربۀ ن داشت، در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ اقتصاددانان نهنگر نقدهای دقیقتری ارائه دادند. به گفتۀ آنها، زمانی که میخواستند سنت، روابط سلطه و پدیدههایی با ارتباطات انسانی فراوان را تحلیل کنند، مدلسازی انتخابیـنظریِ اقتصاد سنتی و تمرکز متعصبانۀ اقتصاددانان بر روشهای اقتصادسنجی و محاسباتی بستری تحمیلی برای آنها به وجود میآورد و به آنها اجازه نمیداد در این حوزهها مطالعه کنند. پس شروع به پرسش از تعریف جریان اصلی اقتصاد، تصویر مرد اقتصادی» و ابزارهای روششناسی آن کردند. شاید بتوان انقلابیترین نماد اقتصاد نهنگر معاصر را پرسش از اهداف پژوهشهای اقتصاد جریان اصلی دانست: مخاطب تفکر اقتصادی چه کسی است؟» و این تفکر چگونه میتواند به زندگی انسان کمک کند؟»
در حالی که بیشتر نظریهپردازان نهنگر قبول دارند جریان اصلی اقتصاد میتواند بهبود یابد، برخی دیگر خواستار چیزی بیش از بازنگری صرف هستند. به نظر دستۀ دوم، که تعدادشان رو به افزایش هم است، پارادایم جریان اصلی اقتصاد مانع توصیف طیف وسیعی از پدیدههای اقتصادی بهویژه پدیدههای مرتبط با ن میشود. حتی با ایجاد مدل اصلاحشده و بهبودیافتهای از جریان اصلی هم نمیتوان برخی از نگرانیهای ن را مرتفع کرد، زیرا به نظر این دسته از متفکران محاسبات جریان اصلی در توصیف برخی پدیدهها، در مقایسه با رویکردهای روشنگرانه، با محدودیت و مقدوریت مواجهاند. از نظر آنها در اقتصاد سنتی مجموعۀ خاصی از ارزشها که بر عوامل مردانهنگر مانند خودمختاری، استقلال، عقلانیت، جدایی و انتزاع تاکید دارند بر عوامل نهنگر مانند وابستگی، ارتباط و تفکر غیرانتزاعی مرجح است. شالودۀ بسیاری از خصوصیات کلیدی مدلهای جریان اصلی را همین عوامل مردانهنگر شکل میدهند و نیز بازتابانندۀ دیدگاه جهان مردانه و مسلط هستند. مثلاً تأکید بر استقلال فردی همۀ توجهات را به محدودۀ بیرون از ارتباطات انسانی و پیچیدگیهای روابط وابسته سوق میدهد. علاوه بر این، مفهوم فرد به عنوان عاملیتی مستقل و شخصیتی واحد به گونهای تعریف شده است که فرد فقط در برابر نیازهای خود مسئول باشد. به طور کلی ساختار نظریهپردازی اقتصاد جریان اصلی همواره با تکیه بر تجربۀ افراد بالغ و مستقل ساخته میشود و نسبت به افرادی که زندگی آنها وابسته به تصمیمات دیگران است و استقلال محدودی دارند مانند کودکان، سالمندان و معلولان بیاعتناست.
طبق دیدگاه جریان اصلی، یک نظریۀ اقتصادی مشروع» باید شکلی به خود بگیرد که با زبان ریاضی قابل تببین باشد. علاوه بر این از هرگونه احتمال نظریهپردازی دربارۀ موضوعاتی که بهروشنی از طریق پارادایم حاضر قابل توضیح نیستند جلوگیری میکند. مثلاً چگونگی تأثیر ادراکهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی بر زندگی اقتصادی بهندرت به عنوان ویژگی اصلی پژوهشهای اقتصادی جریان اصلی قرار میگیرند. چنین موضوعاتی بیشتر به حوزههای دیگر مانند جامعهشناسی محول میشوند. برعکس، توجه به این هنجارها یکی از اهداف اقتصاددانان با دیدگاههای نهنگر است. مثلاً، آنها نشان میدهند که برخی از تصمیمات مانند تصمیم یک مادر برای اینکه بیرون بیشتر کار کند یا به نوزاد خود شیر بدهد بهشدت تحتتأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بهویژه محیطهای کاری است.
اقتصاددانان نهنگر همانطور که شروع کردهاند به بازسازی علم اقتصاد، به صورتی که رفاه برای همه را بیشتر قابل توجیه کنند، با تعریفی که نظریهپردازی اقتصاد را محدود میکنند به مبارزه برخاستهاند. مثلاً، آنها نشان میدهند که در پژوهشهای اقتصادی توجیهات نامطلوبی از وضعیت اقتصادی ن ارائه میشود و ادعا میکنند که پایههای تاریخی اقتصاد ضد ن است. میشل پاژول به پنج فرض تاریخی خاص دربارۀ ن اشاره میکند که با فرمولهای اقتصادی ترکیب شدهاند و همچنان از آنها برای حفظ این ادعا استفاده میشود که ن با هنجارهای مردان متفاوتاند و باید آنها را بیرون از محاسبات قرار داد،. این فرضها عبارتاند از:
– همۀ ن ازدواج کردهاند یا در آینده ازدواج میکنند و همۀ ن فرزند خواهند داشت؛
– همۀ ن از نظر اقتصادی به مردان خانواده وابستهاند؛
– همۀ ن خانه دارند (یا باید باشند) زیرا آنها قابلیت فرزندآوری دارند؛
– ن در نیروی کار صنعتی غیرتولیدی هستند؛
– ن غیرمنطقی و عوامل اقتصادی نامناسب هستند و نمیتوان به آنها در تصمیمسازی درست اعتماد کرد.
پرسش از اقتصاد جریان اصلی نه به این خاطر بوده است که مدلهای اقتصادی بیش از حد عینی هستند بلکه از این روست که از منظر نه به اندازۀ کافی عینی نیستند. مدلهایی که در اقتصاد سنتی با فرض برابری همۀ انسانها در منابع و انتخابهایشان شروع میشوند به دلیل عدم شناسایی طیف گستردهای از تأثیرات مهم بر زندگی ن مانند هنجارهای جنسیتیشدۀ اجتماعی، ممانعتهای فرهنگی از مشارکت کامل ن در زندگی اقتصادی، نبود توازن قدرت در روابط، اجبار و تهدید به خشونت، جنسیتزدگی نهادهای اجتماعی و قانونی، و تبعیضهای مختلف تحریف میشوند. همچنین این مدلها تنها به موضوعات خاصی از ن توجه دارند و به طور کلی بسیاری از موضوعات چشمگیر برای ن در تحلیلهای اقتصادی کنار گذاشته میشوند. این موضوعاتِ نادیدهگرفتهشده به طرز نامطلوبی بر جنبههایی از زندگی اقتصادی ن بازتاب مییابند و حتی شرایط نقد از زندگی اقتصادی را در هالهای از ابهام فرومیبرند. برای همین بسیاری از اقتصاددانان نهنگر تأکید میکنند که در تحلیل یک پدیدۀ اقتصادی لازم است از رهیافتهای مفهومی استفاده شود که از مفروضهای محاسباتی فراتر برود.
برخی دیگر از اقتصاددانان نهنگر، در مسیر توجه به تنوع زیستی انسانها، خواهان حرکت دانش اقتصاد به سمت پاسخدهی به پرسشهای مهمتر جمعیتی بزرگتر هستند. مثلاً، از نظر جولی نلسون، برای نیازمندان پرسش از چگونگی تأمین نیازهای انسان اام بیشتری دارد تا پرسش از نحوۀ شناخت خواستها و و انتخابهای انسان. همینطور تلاش برای ارزیابی رفاه بشر بسیار سودمندتر از ارزیابی خروجی تولید است. بنابراین، به طور کلی، طرح مباحثی با اهداف نهنگر مستم بازبینی در مفهومسازی است. برخی از مهمترین نوآوریهای نظری پژوهشهای اقتصاد نهنگر به طبقهبندیهای مفهومی در اقتصاد سنتی مانند فردیت، عاملیت، خانواده و شغل است. در مسیر این مبارزه، اقتصاددانان نهنگر ساختار مفروض بین ارزشهای اجتماعی و بازار را میشکنند و زندگی اقتصادی را با توجه به تنوعهای نادیدهگرفتهشدهای که بر درک اقتصادی ن تأثیرگذار است بازتعریف میکنند.
ادامه مطلبشاغل کمدرآمد و بیثبات سهم ن از رکود اقتصادی مسائل ن» و مسائل اقتصادی» دو موضوع عمیقاً درهم تنیدهاند که تأثیر و تأثراتشان بر یکدیگر بسیار فراتر از چیزی است که به نظر میرسد. حق تحصیل، دسترسی به مراقبتهای بهداشتی مناسب، درآمد مناسب برای امرار معاش، مسئلۀ خشونت خانگی و هزاران موضوع مرتبط با ن اغلب یک پا در نابرابریها و مشکلات اقتصادی ن دارند
از طرف دیگر ن قربانیان اصلی خشونتهای اقتصادی هستند و به دلیل نداشتن دسترسی به منابع مالی یا، فراتر از آن، نداشتن کنترل بر درآمدهای خودشان مورد خشونت و در محرومیت قرار میگیرند.
شاید به همین دلیل، به گفتۀ شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور در امور ن و خانواده، بیش از ۷۰ درصد مطالبات ن در سامانۀ پیامکی معاونت ن ریاستجمهوری در سال ۹۴ مربوط به مباحث اقتصادی و اشتغال بوده است و جالب آنکه در این مورد تفاوتی میان شهر و روستا وجود نداشته است.
چند دههای است که در مطالعات توسعه از ارتباط میان جنسیت و اقتصاد سخن گفته میشود و نْ طبقهای فقیر معرفی میشوند که در مقایسه با مردانِ همطبقۀ خود در فقر مضاعفی به سر میبرند. آمارهای جهانی نشان میدهند که ن بیشتر از مردان در معرض خطر فقر قرار دارند زیرا به دلیل محدودیت تحرک اجتماعی و اقتصادی از قابلیتها و امکانات لازم برای کاهش فقر محروماند. سهم نابرابر و بیشتر ن از فقر در مقیاس جهانی در مفهوم نه شدن فقر» انعکاس یافته است.
اصطلاح نه شدن فقر» الگوهای اجتماعی و اقتصادیای را توضیح میدهد که، به موجب آن، ن به شکل غیرمتوازنی در سراسر جهان فقیر شدهاند. فقر ن، همانند مردان، بر خانوادهها، کودکان و تمام اقتصاد تأثیر منفی دارد. با این حال، بهرغم گذشت چند دهه از شناسایی این روند و اثرات مخرب آن، نه شدن فقر در جهان همچنان ادامه دارد. عوامل بسیاری به عنوان متغیرهای مؤثر در نه شدن فقر شناخته شده است. نابرابری در حقوق و آنچه ن در مقام شهروند استحقاق برخورداری از آن را دارند، نه شدن بخش غیررسمی اقتصاد و محرومیت ن از امتیازات اشتغال رسمی، مهاجرتها و جنگها، از بین رفتن شبکۀ حمایتهای خانوادگی، قومی و… نهتنها به نه شدن فقر بلکه به پیوستن قشر خاصی از ن یعنی ن سرپرست خانوار به گروه فقیرترین فقرا انجامیده است.
در برخی کشورها تهایی به منظور تأمین امنیت اقتصادی ن در نظر گرفته شده است، اما این تلاشها هنوز نتوانسته به تبعیضهای موجود در بازار کار پایان بدهد. ن در بازار کار عموماً به سمت مشاغل یقهصورتی» رانده میشوند، مشاغلی که سنتاً نه تلقی میشوند و عایدی چندانی ندارند. بهعلاوه، ن مزد کمتری در قبال شغلهایی مشابه مردان دریافت میکنند و بسیاری از مشاغل به بهانۀ جنسیتشان از دسترس ن خارج شده است. درصد زیادی از ن هم به دلیل نبود حمایتهای شغلی پس از مرخصی زایمان شغل خود را از دست میدهند و یا به دلیل همکاری نکردن شوهرشان در مراقبت از کودک مجبور میشوند پس از مادر شدن شغل خود را ترک و صرفا وابسته به همسرانشان زندگی کنند. در دهههای اخیر، ن در سرتاسر جهان بیش از پیش به اقتصاد غیررسمی روی آوردهاند، اقتصادی که در آن خبری از بیمه و بازنشستگی نیست و امنیت جانی و مالی برای ن ندارد.
در ایران هم نگاهی به آمار و ارقام منتشرشده نشان میدهد که ایجاد اشتغال برای ن و آمادهسازی بستر مناسب برای حضور آنها در بازار کار کارنامۀ درخشانی ندارد. بر اساس گزارش سال گذشتۀ مرکز آمار ایران، نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۰ساله و بیشتر برای ن ۱۵٫۹ درصد و برای مردان ۶۴٫۹ درصد است. برای جمعیت ۱۵ساله و بیشتر نیز نرخ مشارکت اقصادی ن ۱۷٫۳ درصد و برای مردان ۷۱٫۳ درصد است. این ارقام بیانگر آن است که حدود ۸۳ درصد ن در سن کار غیرفعالاند و تفاوت نرخ مشارکت اقتصادی ن و مردان حدود ۵۴ درصد است. این یعنی بازار کار ایران نتوانسته است برای ن فرصتهای شغلی مناسب ایجاد کند. به علاوه، آمارهای رسمی حاکی از آن است که در بیشتر نقاط کشور نرخ بیکاری ن بالاتر رفته و سال گذشته با ۱٫۹ درصد افزایش به ۲۱٫۸ درصد رسیده است. دادههای اطلس وضعیت ن در سال ۹۴ نیز نشان میدهد که نیمی از ن تحصیلکردۀ دانشگاهی که در جستوجوی کار هستند به شغلی دست نیافتهاند و ۵۰ درصد ن شاغل نیز در بخش اقتصاد غیررسمی کار میکنند.
آمارهای جهانی شاخص شکاف جنسیتی گویای آن است که نرخ مشارکت ن در اقتصاد ایران از پایینترین نرخهای مشارکت در جهان و حتی در خاورمیانه است. شکاف جنسیتی تفاوتهای دو جنس را در کشورهای مختلف در چهار محور اصلی مشارکت و فرصتهای اقتصادی، دستاوردهای آموزشی، بهداشت و بقا و توانمندسازی ی ن بررسی میکند. گزارش سال ۲۰۱۶ مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد رتبۀ ایران در میان ۱۴۴ کشور مورد بررسی ۱۳۹ بوده است، یعنی فقط پنج کشور وضعیتی بدتر از ایران دارند. این در حالی است که دستاوردهای آموزشی ن در ایران بسیار پررنگ و تعیینکننده بوده است و در سالهای اخیر بیش از ۶۰ درصد فارغ التحصیلان دانشگاهها ن بودهاند. بنابراین، بیشترین تأثیر منفی در شکاف جنسیتی در ایران ناشی از مؤلفههای اقتصادی و ی بوده است. ایران در مقولۀ مشارکت اقتصادی، شکاف جنسیتی ۳۵۷/۰ را کسب کرده و از آن بدتر در مقولۀ مشارکت ی با شکاف جنسیتی ۰۴۷/۰ در پایین جدول قرار دارد. این ارقام نشان میدهد که سهم ن در این دو زمینه بسیار ناچیز و فاصلۀ آنان با مردان بسیار زیاد است. اما، شکاف جنسیتی در زمینۀ آموزش در ایران ۹۷۵/۰ است که نزدیک به یک و به معنی برابری کامل است.
با این همه و بهرغم دشواریهای موجود، ن همچنان پیش میروند و برای به دست آوردن سهم خود از عرصۀ حیات اقتصادی با تمام توان تلاش میکنند. ن در همهجای کشور به کارها و فعالیتهای گاه طاقتفرسایی مشغولاند که از حدود وظایف خانهداری و مراقبت از فرزندان بسیار فراتر میرود، اما نه در آمارهای رسمی به حساب میآید و نه حقوق و دستمزد قابلتوجهی به آنها تعلق میگیرد. ورود روزافزون ن به اقتصاد غیررسمی نیز که نوعی سازوکار مبارزه برای بقا محسوب میشود از ضرورت اشتغال و دستیابی به درآمد در زندگی ن خبر میدهد. شمار ن سرپرست خانوار در آمارهای رسمی هر روز بیشتر میشود و این در حالی است که نه مفهوم سرپرست خانوار، خصوصاً در باب ن، برای نمایش فقر و فشارهای حاصل کافی است و نه شمار واقعی نی که بار مالی خانواده را بر دوش میکشند به دلیل ملاحظات مختلف در این آمارها انعکاس مییابد.
واقعیتهای موجود جامعه نشان میدهد که مدتهاست که از تصویر کلیشهای مرد نانآور فاصله گرفتهایم و بخشی از این روند هم به طور حتم نتیجۀ ضرورتها و تنگناهای زندگی ن بوده است و اینکه درآمد مردان دیگر بهتنهایی تکافوی نیازهای خانواده را نمیکند. با این همه، برداشتهای عام از نقش ن در خانواده و نگرش به آنان به عنوان موجوداتی که باید تحت سرپرستی قرار بگیرند و نمیتوانند سرپرست خانوار باشند معضلات آنان را دوچندان کرده است. این باور عمومی که مردان نانآور خانوادهاند و کار ن برای سرگرمی است یا در درآمد خانواده اهمیت فرعی دارد، توجیهی برای پرداخت مزد کمتر به ن در مقابل کار مساوی با مردان و نادیده گرفتن آنها در تگذاریهای کلان اشتغال و مشارکت اقتصادی است.
با زهرا کریمی، اقتصاددان و عضو هیئتعلمی دانشگاه مازندران، دربارۀ وضعیت مشارکت اقتصادی ن در ایران، تحولات جدید بازار کار ن و چالشهای آن گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
گفته میشود بالای ۸۰ درصد مشاغلی که در سال گذشته ایجاد شده در اختیار ن قرار گرفته است اما، بهرغم این، نرخ بیکاری ن نیز روند صعودی خود را حفظ کرده و با ۱٫۹ درصد افزایش به ۲۱٫۸ درصد رسیده است. تحولات بازار کار ن را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا بهبودی در روند اشتغال ن حاصل شده است؟
چند نکته وجود دارد. اول اینکه حضور ن در دانشگاهها و در سطوح آموزش عالی نشانگر علاقهمندی و جدیت آنها و حمایت خانوادههایشان برای حضور ن در عرصههای اجتماعی و اقتصادی است. نی که وارد آموزش عالی میشوند به طور طبیعی دوست دارند که از تخصص و تحصیلاتشان استفاده کنند، مگر آنکه کاری پیدا نکنند و بروند در خانههایشان بنشینند. بنابراین وقتی ۷۰ درصد دانشجویان ما در برخی رشتهها دختر هستند طبیعی است که در حال حاضر و در سالهای آینده شمار نی که وارد بازار کار میشوند افزایش یابد. افزایش شمار شاغلان زن علامت خوبی است که دربارۀ جنبههای مختلف آن صحبت میکنیم. اما افزایش شمار شاغلان را باید در کنار شمار افرادی ببینیم که وارد بازار کار میشوند. اگر عرضه یا تعداد کسانی که وارد بازار کار میشوند بیشتر از فرصتهای شغلی ایجادشده باشد، بیکاری افزایش پیدا میکند.
از سال ۸۵ به این سو، تعداد دانشجویان ما بیش از دو میلیون افزایش پیدا کرده است. میشود برای دورهای حضور آنان را در بازار کار به تعویق انداخت، اما به هر حال این افراد بعد از فارغالتحصیلی به بازار کار سرازیر میشوند. درست است که مشاغلی ایجاد میشود اما تعدادش نسبت به شمار کسانی که وارد بازار کار میشوند بسیار ناچیز است. برای همین شما میبینید که مشاغلی برای ن ایجاد شده است اما در عین حال نرخ بیکاری ن هم بالا رفته یا در بهترین حالت کاهش پیدا نکرده است.
مسئلۀ دیگر این است که چه اتفاقی افتاده که شمار مشاغلی که در اختیار ن قرار گرفته افزایش پیدا کرده است. این در عین حال که میتواند خبر خوبی برای ن باشد علامت بدی برای کل اقتصاد ماست. زیرا مشاغلی که ن عمدتاً اشغال میکنند، ناامن و دستمزدشان پایین است. وقتی بخش عمدۀ مشاغل جدید را ن اشغال کردهاند به این معناست که در این سالها و در شرایط اقتصادی نامناسب که همه دست به عصا حرکت میکنند و سرمایه بسیار محتاط است، مشاغلی که ایجاد شده عمدتاً مشاغلی با درآمدهای ناچیز، فاقد امنیت و بیشتر مربوط به اقتصاد غیررسمی است. تا آنجا که من میدانم از نظر فعالیتهای شغلی هم این مشاغل عمدتاً در بخش خدمات متفرقه طبقهبندی شدهاند. اگر بنگاههای بزرگ فرصتهای شغلی جدید ایجاد نمیکنند، و مشاغل زیادی هم در واحدهای کوچک و متوسط صنعتی از دست میرود، پس میشود حدس زد آن چیزی که ایجاد شده و ن را جذب کرده همین مشاغل ناامن با مزدهای پایین در فعالیتهای خدماتی است. به سخنی دیگر کارفرمایان ترجیح دادهاند که برای مشاغل موقت از نیروی کار ارزان ن استفاده کنند.
رتبۀ ایران در شاخص شکاف جنسی بر مبنای مشارکت و فرصتهای اقتصادی با رتبهاش در دستاوردهای آموزشی و بهداشت و بقا تفاوت چشمگیری دارد. بالا آمدن ن در سطوح آموزشی و تحصیلی و موانع آنان برای ورود به فعالیتهای اقتصادی را چطور میتوان تحلیل کرد؟
همان طور که گفتم حضور ن در آموزش عالی ما واقعاً چشمگیر است. شکاف وضعیت تحصیلی و آموزشی با وضعیت ن در بازار کار مسئلهای جدی در کل خاورمیانه و شمال افریقاست. در اغلب این کشورها، بهرغم اینکه سطح سواد و مهارتهای ن افزایش پیدا کرده، در بازار کار موفقیت قابلتوجهی حاصل نشده است. این هم عمدتاً به عملکرد اقتصادی این کشورها برمیگردد. مثلاً در کشور ما حداقل ۸۰ درصد منابع ارزی از نفت است، استخراج و صادرات نفت فرصت شغلی جدید ایجاد نمیکند. کمبود فرصتهای شغلی سبب میشود که ن در اولویت اشتغال قرار نگیرند و نرخ مشارکتشان خیلی پایین باشد. مشارکت پایین ن در بازار کار در کل منطقه عمدتاً به تنگناها و مشکلات اقتصادی این کشورها برمیگردد. طبیعی است که محدودیت فرصتهای شغلی برای ن به گسترش فقر و نیتی، بهخصوص در میان ن تحصیلکرده، منجر میشود. اما برای مقابله با این وضعیت باید تحولات جدی در اقتصاد ایجاد شود که لازمۀ آن شکلگیری تفاهم و عزم ملی برای ایجاد تحول ساختاری در اقتصاد و حتی ت و شرایط اجتماعی این کشورهاست. در غیر این صورت آمدن و رفتن دولتها نمیتواند تحول جدی در این کشورها ایجاد کند. مسئله بسیار پیچیده است.
بحث نه شدن فقر هم مدتی است که دائماً مطرح میشود. آیا این روند جدیدی است و اگر نه چه تغییراتی را طی کرده است؟
این بحث در ادبیات اقتصاد توسعه کاملاً شناختهشده است. در مناطق فقیرنشین یا در میان گروههای کمدرآمد، ن و کودکان بیشتر در معرض فقر هستند، چون عموماً به درآمد ناشی از کار خودشان دسترسی ندارند. خانوادۀ فقیری را در نظر بگیرید که مادر و کودکان قالی میبافند و این قالی را مرد خانواده، پدر یا همسر میفروشد. در چنین شرایطی ن کنترلی روی درآمد ناشی از کار خود ندارند. در اقتصاد کشاورزی هم به همین ترتیب فروش محصولات در بازار اغلب به دست مردان انجام میشود. بنابراین مردان از آنجا که منابع مالی خانواده را در اختیار دارند، در خانوارهای کمدرآمد، در مقایسه با ن و کودکان، از بهداشت و تغذیۀ بهتری برخوردارند. در حالی که تجربه نشان میدهد زمانی که کنترل منابع مالی خانواده در دست ن است، وضعیت تغذیه و بهداشت خانواده بسیار بهتر است. به همین دلیل این دیدگاه مدتهاست بین عموم پذیرفته شده که فقر در میان ن گستردهتر است و چهرۀ نهتری دارد.
در مورد کشور خودمان، به نظر من وضعیت ن در کل بهتر شده است اما این بهبود در بازار کار انعکاس پیدا نکرده و این مسئلهای جدی است. زیرا در بازار کار شما فقط با مسائل فرهنگی مواجه نیستید، شرط لازم برای تحول در بازار کار عملکرد خوب اقتصاد، سرمایهگذاریهای گسترده و شکلگیری کارخانهها و شرکتهای جدیدی است که فرصتهای شغلی ایجاد و امکان اشتغال را برای ن فراهم میکنند. بهبود وضعیت ن در بازار کار بهتنهایی با تحولات فرهنگی امکانپذیر نیست.
در سالهای اخیر شاهد ورود خیل عظیم ن به اقتصاد غیررسمی و مشاغل کممنزلت مثل دستفروشی یا مشاغل خدماتی با دستمزدهای ناچیز و ناعادلانه بودهایم. حتی ن خانهدار هم این روزها تلاش میکنند درآمدی برای خودشان کسب کنند. آیا این از وجود نوعی نیاز و ضرورت در زندگی ن حکایت نمیکند که آنان را واداشته به هر قیمتی درآمدی هرچند ناچیز برای خودشان دستوپا کنند؟
همینطور است. در حال حاضر بیشتر مردم از گرانی گلایه دارند، در حالی که دولت میگوید تورم تکرقمی شده است. کاهش تورم به معنای افزایش رفاه حال خانوارها نیست، زیرا از سالهای ۹۱ و ۹۲ بعد از تورمهای بالای ۳۰ و ۴۰ درصد قیمتها آنقدر بالا رفتند که بسیاری از خانوارها دیگر نمیتوانند بسیاری از نیازهایشان را برطرف کنند. گرانی و تورم یکی نیستند. ممکن است تورم صفر باشد اما مردم قدرت خرید مایحتاج خود را نداشته باشند. ما در حال حاضر چنین وضعیتی داریم. این وضعیت ن را به تکاپو واداشته است. با کاهش قدرت خرید خانوارها، یافتن شغل و کسب درآمد برای ن ضرورت پیدا میکند. در کشورهای امریکای لاتین هم در دوران بحران اقتصادی بسیاری از ن و جوانان وارد بازار کار شدند. در ایران هم مشکلات اقتصادی که از سال ۸۷ آغاز شده و تأثیر همهجانبۀ آن از سال ۹۰ احساس میشود، بسیاری از ن را به تقلا برای بقا ناگزیر کرده است.
با این حال، اگرچه بخشی از این روند نتیجۀ نیازهای مالی فزایندۀ زندگی است، به اعتقاد من بخشی هم ناشی از تحولات فرهنگی جامعۀ ماست. دختران تحصیلکرده دلشان نمیخواهد در خانه بمانند و به خاطر وضعیت کنونی بازار کار ناچارند با دستمزدهای خیلی پایین کار کنند. بنگاههای اقتصادی هم از این استیصال ن و جوانان استفاده میکنند. فروشگاههای خیلی شیک و مدرنی که در همین شهرهای شمالی اطراف جادهها صف کشیدهاند و هر روز به تعدادشان اضافه میشود حقوق پایینی به فروشندگان زن میدهند. یا در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، به استادان مدعو که دانشجویان و فارغالتحصیلان دکتری هستند ساعتی بین ۷ تا ۱۰ هزار تومان مزد میپردازند. این به خاطر شرایط اقتصادی و اجتماعی ماست که عرضۀ نیروی کار تحصیلکرده در آن بالاست و در مقابل تقاضایی برای این افراد وجود ندارد. درنتیجه، توان چانهزنی ن تحصیلکردۀ ما پایین است چون تعدادشان زیاد است. اگر زنی بگوید با این دستمزد کار نمیکند این نگرانی را دارد که نفر بعدی همین مزد یا حتی کمتر از آن را بپذیرد. مجموع این عوامل که بخش اعظم آن اقتصادی و بخشی فرهنگی است، شرایط بازار کار را برای ن دشوار و نامطلوب کرده و تا زمانی که وضعیت کلان اقتصادی تکانی نخورد این وضع تداوم خواهد داشت.
شما جدیترین مانع اشتغال ن را عملکرد ضعیف اقتصادی کشور و نبود سرمایهگذاری میدانید. اما از اینها گذشته، وقتی به تگذاریهای کلان کشور در عرصۀ اشتغال نگاه میکنیم به نظر میرسد هنوز این نگاه وجود دارد که کار کردن ن امری تفننی و غیرضروری است.
حق با شماست. اگر تغییر نگرشی در میان تگذارن اتفاق نیفتد تحول اقتصادی بهتنهایی نمیتواند وضعیت ن را در بازار کار تغییر دهد. بهخصوص در اثر وجود سقف شیشهای که ن برای ارتقای شغلی و به دست آوردن پستهای مدیریتی با آن مواجهاند. درواقع، برای ایجاد تحولی اساسی در وضعیت ن در بازار کار، شرط لازم بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش سرمایهگذاری است اما شرط کافی قطعاً تغییر نگرش نسبت به وضعیت ن در بازار کار است، تغییر در این تفکر که مردان نانآور خانوادهاند و کار ن به اندازۀ آنان مهم نیست. بر اساس آمارهای رسمی، نْ سرپرست بیش از ۱۲ درصد خانوارهای ایرانی هستند و سهم این خانوارها در آمارهای رسمی به مرور بیشتر میشود. درثانی من عمیقاً باور دارم که در خانوارهای ایرانی نقش درآمد ن خیلی خیلی بیشتر و حیاتیتر از آن است که به این ۱۲ درصد محدود شود. در بسیاری از خانوارها مرد سرپرست خانواده است اما درآمد ن تعیینکننده است و اگر این درآمد نباشد خانواده به فقر شدید گرفتار میشود. خیلی اوقات هم در واقعیت ن سرپرست خانوار هستند اما این موضوع به دلایل مختلف پنهان میشود و در آمارها انعکاس نمییابد. برخی نی که همسران معتاد، زندانی یا ازکارافتاده دارند کماکان در سرشماری اعلام میکنند که همسرشان سرپرست خانوار است، در حالی که بار مالی خانواده بر دوش این ن است. بنابراین تأکید بر اینکه ن سرپرست خانوار نیستند و از این رو اشتغال آنان ضرورتی ندارد به معنای تحمیل فقر به خانوارهای زنسرپرست و خانوارهایی است که درآمد ن در آنها تعیینکننده است. این موضوع برای جامعه هم بسیار خطرناک است. اگر ن نتوانند با کار اقتصادی شرافتمندانه نیازهای اقتصادی خود و خانوادهشان را تأمین کنند، چه چیز در انتظار آنهاست؟ فقر، تنفروشی، اعتیاد، قاچاق موادمخدر و انواع آسیبهای اجتماعی که همین حالا هم آمار آن در میان ن بسیار بالا رفته است. البته این امر دلایل متعدد دارد اما بدون شک بیکاری و فقر ن هم به آن دامن زده است. پس اینگونه نیست که جامعه در پاسخ به مشکل بیکاری راهکار سادۀ خروج ن از بازار کار را انتخاب کند بدون آنکه هزینهای برای آن بپردازد. این امر جدا از تحمیل فقر به خانوارهایی که ن نقش مهمی در تأمین هزینههای آن دارند، آسیبهای اجتماعی فزایندهای را به دنبال خواهد داشت.
طرحها و لوایحی که در حوزۀ اشتغال ن پیشنهاد شده است مثل افزایش مرخصی زایمان یا بازنشستگی پیش از موعد ن را چگونه میبینید؟
به نظر من هر کس به هر قصد و منظوری چنین لوایحی را پیشنهاد میکند عملاً وضعیت ن را دشوارتر میکند. ظاهر امر این است که ن اگر دوست دارند میتوانند، بدون محدودیت سنی، با ۲۰ سال سابقۀ کار بازنشسته شوند و این امتیازی برای ن شاغل محسوب میشود. اما واقعیت این است که چنین امتیازاتی شرایط ن در بازار کار را سختتر میکند، زیرا کارفرمایان از استخدام ن جوان با سابقۀ کاری بالا پرهیز خواهند کرد، زیرا احتمال میدهند که این افراد خیلی زود بازنشسته خواهند شد و ارزش سرمایهگذاری ندارند. همین حالا هم استخدام ن در مشاغل تخصصی، به دلیل احتمال بارداری و مرخصی زایمان، با موانعی روبهروست. در شرایط بد اقتصادی، اگر برای نی که در حالت عادی هم نمیتوانند شغلی پیدا کنند امتیازات بیشتری قائل شوید، شرایط را برای استخدام آنها دشوارتر میکنید. لازم نیست اینقدر خانمها را ارج بگذارند، فقط مانعی برایشان ایجاد نکنند و اجازه دهند رقابت کنند و جلو بروند. به قول معروف، از طلا گشتن پشیمان گشتهایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
به نظر میرسد در نوع مشاغل ن هم تغییراتی رخ داده است. بنا بر آمارها، از سهم ن در بخش کشاورزی و صنعت به نسبت یک دهۀ گذشته کم شده و به همان نسبت بر سهم آنان در بخش خدمات اضافه شده است. در حال حاضر بیش از ۵۰ درصد ن در بخش خدمات مشغول فعالیتاند. چرا ن در بخش کشاورزی و صنعت توفیقی نداشتهاند و با توجه به این موضوع چشمانداز آتی بازار کار ن را چگونه میبینید؟
ویژگی اشتغال غیررسمی این است که در فعالیتهای خدماتی غیردولتی بیشتر متمرکز است تا فعالیتهای صنعتی و از آنجا که ن در فعالیتهای غیررسمی بیشتر جذب میشوند سهمشان از این بخش به طور طبیعی بیشتر است. واقعیت این است که نظارت ادارۀ کار و تأمین اجتماعی روی کارخانهها خیلی بیشتر است تا واحدهای کوچک خدماتی. مواردی مانند پرداخت حق بیمه و پرداخت حداقل دستمزد در واحدهای صنعتی بیشتر دنبال میشود تا واحدهای خدماتی غیردولتی. از طرفی در واحدهای صنعتی کارهای دائمی وجود دارد و برای این کارها کارفرمایان گرایش بیشتری به استخدام مردان دارند. بنابراین میماند کارهای بیثبات، ناایمن و کوتاهمدت با مزدهای پایین که عمدتاً در بخش خدمات متمرکزند و ن سهم بیشتری از آنها دارند.
در مورد اینکه کدام بخشهای اقتصادی میتوانند فرصتهای شغلی جدیدی برای ن ایجاد کنند، نگاهی به آمارها نشان میدهد که در بخش کشاورزی قطعاً چشماندازی برای اشتغال ن در آینده وجود ندارد، زیرا اگر این بخش پرتحرک و پویا باشد به سمت مکانیزه شدن میرود و فرصتهای شغلی آن کم و کمتر خواهد شد. بخش صنعت هم همان طور که گفتیم بیشتر به استخدام مردان گرایش دارد. بنابراین بخشی که در اقتصاد ایران فرصت شغلی زیادی برای ن ایجاد میکند و بالای ۵۰ درصد شاغلان زن ما در آن مشغول فعالیتاند بخش خدمات است.
باتوجه به آنچه دربارۀ بخش کشاورزی گفتید آیا روند بیکاری ن در روستاها و شهرهای کوچک تشدید نخواهد شد؟
ن و دختران در مناطق روستایی عمدتاً وارد بازار کار نمیشوند. نرخ بیکاری ن در مناطق روستایی خیلی پایین است، اما این به معنی آن نیست که آنها شاغلاند یا علاقهای به حضور در بازار کار ندارند. اغلب ن روستایی در آمارها خانهدار به حساب میآیند. بیکار، بنا به تعریف مرکز آمار ایران، به کسی گفته میشود که در هفتۀ آخر منتهی به سرشماری در جستوجوی کار بوده باشد. ن در مناطق روستایی کجا به دنبال کار بروند؟ برای همین عموماً ن به جمعیت خانهدار و غیرفعال اضافه میشوند. اما بخش زیادی از این ن بیکار پنهاناند.
در کشور ما سهم ن در جمعیت فعال به طور کلی بسیار ناچیز است. بیش از ۸۰ درصد نِ در سن کار در جمعیتِ فعال نیستند و اغلب این گروه را ن خانهدار تشکیل میدهند. آیا این موضوع خودخواسته و اختیاری است؟
وقتی نرخ مشارکت ن بالای ۱۰ سال حدود ۱۵ درصد است، یعنی از هر ۱۰۰ زن نزدیک به ۱۵ نفر وارد بازار کار میشوند و بالای ۸۵ درصد جمعیت نِ بالقوه فعالْ غیرفعالاند.
در سالهای بعد از انقلاب سهم جمعیت غیرفعال ن بهشدت رشد کرده است. در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تعداد ن بسیار زیاد است. انتظار میرود که بیشتر ن تحصیلکرده به بازار کار وارد شوند. اما متأسفانه بخش اعظم آنها به جمعیت غیرفعال میپیوندند. بهویژه برای ن تحصیلکردهای که در شهرهای کوچک و روستاها ساکناند فرصت شغلی وجود ندارد. در شهرهای بزرگ هم بسیاری از ن فارغالتحصیل در جستوجوی کار هستند، اما اگر پس از مدتی از یافتن کار ناامید شوند به جمعیت غیرفعال میپیوندند. با توجه به افزایش شمار ن تحصیلکرده، وقتی بیش از ۸۵ درصد جمعیت ن غیرفعالاند، قطعاً بخش بزرگی از آنها بیکارِ پنهان هستند. در نظر بگیرید در کنار یک روستا کارخانۀ فرش ماشینی، پتوبافی یا هر چیز دیگری احداث شود و نیروی کار زن استخدام کند، قطعاً شمار کثیری از زنهای همان روستا، حتی زنهای متأهل و بچهدار، برای استخدام صف میکشند. وقتی چنین گرایشی به کار در میان ن خانهدار شهرها و روستاهای ما وجود دارد، معلوم است که شمار زیادی از ن صرفاً به دلیل فقدان فرصتهای شغلی به جمعیت غیرفعال پیوستهاند و بیکار پنهان محسوب میشوند. نتایج حاصل از پژوهشی که در میان ن مناطق شهری و روستایی استان مازندران در سال ۸۵ صورت گرفت، نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد نِ غیرفعال علاقهمندند کاری پیدا کنند.
آیا نقطۀ قوت و تحرکی در بحث اشتغال ن در کشور میبینید؟
نقطۀ قوت اصلی این است که ن ما واقعاً توانمندند و بخش زیادی از آنها به تحصیل و کار و تلاش گرایش نشان میدهند. مراتب تحصیلی را طی میکنند، دورههای مختلف میبینند، مدتهای طولانی در جستوجوی کارند و به کارهای سخت با مزدهای پایین تن میدهند به امید اینکه بهتدریج شرایط کاری بهتری پیدا کنند. این نشان میدهد که ن ما واقعاً روزبهروز پرتلاشتر میشوند. اما اینکه نتایج دلخواه حاصل نمیشود یا آهنگ تغییرات خیلی خیلی کندتر از چیزی است که ما انتظار داریم، در قدم اول همانطور که گفتم به عملکرد ضعیف اقتصاد ایران برمیگردد که تقصیر این عملکرد اقتصادی نامطلوب بر گردن دولت نیست. اگر فضای کسبوکار ما بد است و صاحبان سرمایه جرئت سرمایهگذاری ندارند، صرفاً به دولت مربوط نمیشود. پس در قدم اول باید عملکرد اقتصادی ما متحول شود تا فرصت شغلی برای ن و مردان ایجاد شود و اگر این اتفاق بیفتد، با پیگیری و تلاشی که ن از خود نشان میدهند، شک نکنید آن تفکری که ن را در بحث کار و اشتغال جدی نمیبیند بهتدریج تغییر خواهد کرد. همین حالا هم در بخش خصوصی میبینیم که برخی مدیران علاقهمندند برای کارهای تخصصی ن را استخدام کنند. به همین دلیل نسبت ن متخصص در کل اشتغال ن در طول دهۀ گذشته رو به افزایش بوده است. این تفکر دارد شکل میگیرد که ن در کار خود جدیاند و تحت هر شرایطی به کارشان ادامه میدهند. پس اتفاق مثبتی که در این سالها افتاده از یک سو تلاش ن و از سوی دیگر تغییر نگرش مثبت نسبت به توانمندی ن است. متأسفانه ایراد کار این است که اقتصاد ما، در حال حاضر، توان جذب این نیروهای فعال و علاقهمند را ندارد.
این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
درباره این سایت